• 5 سال پیش

  • 949

  • 23:38

با خالو قنبر راستگو

رادیونواحی
29
توضیحات
تا امروز که ساز می‌زنم، برای خودم و دلم می‌زنم. شروه می‌خوانم و زندگی پرمشغله و سختم را می‌گذرانم. برای اهل دل می‌خوانم. قرار نبود که از نی جفتی‌ام امرار معاش کنم اما از روی ناچاری سازم شده وسیله درآمدم. دوست نداشتم و ندارم که سازم را بفروشم اما امان از درد فقیری. جوانی من به سختی سپری شد. در جوانی تابستان‌ها در کارخانه پارچه‌بافی در میناب کار می‌کردم. زمستان‌ها هم به بندر عباس می‌آمدم و در محله خواجه عطا بشکه‌های نفتی که از آبادان می‌آمد را تخلیه می‌کردم. من آن موقع جزو سرکارگرها بودم. 10 تا 15 تومان هم حقوق می‌گرفتم. زندگی‌ام با کارگری سپری می‌شد. هر چه بود گفتم. بنویسید که من اجاره‌نشین هستم. بگویید بسیاری افراد هنرمند و پیشکسوت مثل من هستند که به نان شب‌شان محتاجند و کسی سال و ماه سراغ‌شان را نمی‌گیرد، مگر وقتی جشنواره یا برنامه‌ای باشد. ولی چه کنم که باید زندگی کرد. دوست دارم به موسیقی هرمزگان خدمت کنم. همه گوشه‌های مقام‌های موسیقی هرمزگان در حال فراموشی هستند، حتی زار هم کمرنگ شده با اینکه خود من هم بابای زار هستم اما می‌بینم این موسیقی هم دارد به فراموشی سپرده می‌شود. امیدوارم به این امر توجه شود و بعد از مرگ به سراغ ما نیایند.
بخشی از صحبت‌های استاد قنبر راستگو از مصاحبه‌ی وبسایت جنوبی‌ها استخراج شده است.

shenoto-ads
shenoto-ads