• 7 ماه پیش

  • 13

  • 01:00:01

خدا که صورت ابروی دلگشای تو بست ۰۳۲

رواق / Ravaq
0
توضیحات

غزل نمره ۰۳۲

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان


خدا که صورت ابروی دلگشای تو بست

گشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست


مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند

زمانه تا قصب نرگس (زرکش) قبای تو بست


ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود

نسيم گل چو دل اندر پی هوای تو بست


مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد

ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست


چو نافه بر دل مسکين من گره مفکن

که عهد با سر زلف گره‌گشای تو بست


تو خود وصال (حیات) دگر بودی ای نسيم (زمان) وصال

خطا نگر که دل اميد در وفای تو بست


(هم از نسیم تو روزی گشایشی یابد

چو غنچه هرکه دل اندر پی هوای تو بست)


ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت

به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands

Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads