• 7 ماه پیش

  • 14

  • 57:31

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست ۰۳۶

رواق / Ravaq
1
توضیحات

غزل نمره ۰۳۶

فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان


تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست

دل سودازده از غصه دو نيم افتادست


چشم جادوی تو خود عين سواد سحر است

ليکن اين هست که اين نسخه سقيم افتادست


در خم زلف تو آن خال سيه دانی چيست

نقطه دوده که در حلقه جيم افتادست


زلف مشکين تو در گلشن فردوس عذار

چيست طاووس که در باغ نعيم افتادست


دل من در هوس بوی تو ای مونس جان

خاک راهيست که در دست نسيم افتادست


همچو گرد اين تن خاکی نتواند برخاست

از سر کوی تو زان رو که عظيم افتادست


سايه قد تو بر قالبم ای عيسی دم

عکس روحيست که بر عظم رميم افتادست


آن که جز کعبه مقامش نبد از ياد لبت

بر در ميکده ديدم که مقيم افتادست


حافظ دلشده (گمشده) را با غمت ای يار (جان) عزيز

اتحاديست که در عهد قديم افتادست



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands

Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy

با صدای

رده سنی
محتوای تمیز
تگ ها
shenoto-ads
shenoto-ads