• 4 سال پیش

  • 103

  • 20:42

متافور ۱- زمستان، رامیز روشن

کلاکت_متافور
0
توضیحات
این زمستان.... شاعر: رامیز روشن (آذربایجان) مترجم: رسول یونان چندمرتبه در شعرخواندن‌تان با تصویر "اندوه ِ بدرقه‌ی زمستان" برخورد کرده‌اید؟ مردی که از آمدن بهار و رستن ِ دردهایش فرار می‌کند! "رامیز روشن" با سرودن ِ همین یک شعر هم، شاعر است! شعر: این زمستان...... این زمستان را نیز بدرقه کردم این برف نیز ذوب شد جاداشت با این برف گریه کنم مادر! بخت به ما پشت کرده چه کسی ما را از دست خودمان نجات خواهد داد؟! اینجا دردهای ما زنده‌تر از ما هستند آفتاب همه جا را گرفت آفتاب طالع من کو مادر؟! نکند ساعت من از ساعت دنیا عقب مانده...

با صدای
آرش ثابتی
محسن حسینی

رده سنی
محتوای تمیز
shenoto-ads
shenoto-ads