مریمم
بعد از تو، دنیایم ویران شد..
نگفتم برایت؟.. شاید دلم نیامد
دیگر خنده های از ته دلت برایم رویا شد
کفشهایم مرا به هیچ بازاری نبرد..
دکلمه هایم مات و خاک خورده شدند..
موهایم یک دست سپید و در عوض لباس هایم مثل روزگارم سیاه شد...
بعد از تو مردم زیاد نصیحتم کردند...
گفتی:« شیدا من می روم، تو بمان با دل شکسته و عکس ها و خاطراتم را قاب کن مبادا گرد فراموشی بگیرند»..
راستی، به یکی از محله های قدیمی رفتم و از خیابان به پنجره اتاقت نگاه کردم.. انگار برایم دست تکان دادی: «نگران من نباش حالم خوب است»
تو رفتی و خواب به چشمانم نیامد.. نشد.. نتوانستم از بس که تا صبح به تو و غمنامه رفتنت فکر کردم و این پرسش بی پاسخ:« مریمم بی خداحافظی سفر نمی کرد.. چه شد که با شتاب و بی خداحافظی رفت؟»
مدت هاست که گریه می کنم آنطور که هواشناسی می گوید:« احتمالا سال آینده خشکسالی نخواهیم داشت.»
اولین نفر کامنت بزار
محتوایی پیدا نشد
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است